محل تبلیغات شما

به نام خدا. محمود برهانی



­­بسم الله الرحمن الرحیم

هنر در خدمت تحمیق

پیشتر، در مطلبی دیگر تحت عنوان ادبیات، زهر وپادزهر» دو وجهی بودن ادبیات را به عنوان یک ابزار توضیح دادم. واقعیت این است کههنر در کلیت خود، ابزاری است که مانند هر ابزار دیگر می تواند مورد استفاده صحیحیا غلط قرار گیرد. به شکلی خاص، اینجا سوءاستفاده از هنر در خدمت آراستن استبدادمطرح است و البته تعمیق تحمیق، گرچه تحمیق خود هرگز راه به عمق نمی برد اما البتهنادانی می تواند عمیق تر باشد و این به مفهوم سقوط بیشتر است نه تعالی بیشتر.

با نوای کاروان

دیری نگذشته تا به یادنیاوریم که صدای خوب یک پاسدار چگونه باعث شد جمع زیادی از جوانان را به جبههبکشاند و آنان را بی یا با کمترین آموزش نظامی به کشتارگاه میادین مین و خط مقدمبفرستد.

سالهای دانشجوئی، در دبیرستانهای پائین شهر تدریس می کردم. حجت، نوجوان غیور شیرازی آمد که برای رفتن به جبههخداحافظی کند. استبداد همه جانبه، نه فقط از رفتن دانش آموزان به جبهه مانع نمی شدبلکه به انوع طرق آنان را تشویق می کرد. حتی حاضر نبود به ازاء جبهه رفتن دانشآموزان، برنامه ای استاندارد برای جبران عقب افتادگی درسی آنان در پیش گیرد. فقطبه آنها سهمیه می داد تا در مقایسه با سایر داوطلبان، دانش آموزان بسیجی با دانشیبه مراتب کمتر به دانشگاه راه یابند که نتیجه آن را اینک در مشاغل مختلف شاهدیم.متخصصانی با مدرک تخصص و بدون اطلاع از رشته تخصص خود. در مخالفت بی نتیجه من باجبهه رفتن دانش آموزم، حجت، وی گفت: آقا غیرت ما اجازه نمیده بقیه برند از ناموسما دفاع کنند و ما تو کلاس درس قایم بشیم.

حجت رفت و برنگشت. یک جوانغیور شیرازی از سرمایه انسانی کشور کم شد اما آیا استبداد، نگران سرمایه های کشوراست؟ مسلماً خیر. برای دیکتاتور آنچه مطرح است ادامه قدرت اوست. فقط همین. و البتهتمام ابزارها درخدمت این استمرار قدرت باید باشد. با این حال، شگفت است کههنرمندان هم هنر خود را در خدمت نادرستی ترکیب شده با جنایت قرار دهند. هنر هر چهوالاتر، مسئولیت هنرمند بیشتر است زیرا که بر انسان هائی با ارزش وجود بیشتر اثرمی نهد و آنان را به انجام کاری وا می دارد که در حالت عادی و مخصوصا هنگامی که بهعرضه خرد درآید، از آن کار امتناع می کنند.

دختر کسرا

اخیراً نماهنگی دیدم در فضایمجازی. بانوئی زیبا و خوش صدا، آهنگی می خواند و خود را دختر کسرا می نامید ومخاطبانش را ایرانیان به خواب رفته. مشابه همان با نوای کاروان، این بار این آهنگدر خدمت نوعی دیگر از استبداد. استبدادی که به ظاهر چهار دهه قبل از کمند آن رستیماما هنوز در جان این ملت رسوب آن باقی است تا بازیگرانی دیگر با استفاده از همینرسوب و مقایسه آن با دیکتاتوری موجود، بر بهتری آن دیکتاتوری بر این دیکتاتوریحجتی اقامه کنند اما هیچ بهتری وجود ندارد. انتخاب های این ملت سالهاست که بین بدو بدتر بوده است. در یک برهه، اصلاح طلبان توانستند با استدلال بهتر بودن نسبت بهاصولگرایان، بر این ملت حکم برانند. اینک نیز دقیقا همان استدلال است. چون استبدادسلطنت از استبداد دینی بهتر است، پس پیش به سوی احیاء سلطنت. دیگر اینجا تفکر واستدلال معنا ندارد. آنچه جاری است، کوری و کری کامل ذهن مردمی است در مقابل سرنوشتیکه از آن فقط چهل دهه گذشته است. چه انتظار که از تاریخ قرون پند گیرد آن ذهنی کهاز تاریخ دهه ها هم پند نمی گیرد. با این حال، آنچه مایۀ دلخوشی است، اقلیت بودناین سیر قهقرائی است در مقابل اکثریتی که ظاهراً یاد گرفته اند به قدرت خود تکیهکنند و منتظر سوار اسب سفید از آن سوی آب ها نباشند. این، نوید آینده­ای خوش میدهد، اگر سرمایه گذاری قدرت های خارجی بر قاطر کور و کچل سلطنت که آن را به رنگاسبی توانا آراسته اند، پاسخی درخور نیابد وگرنه باید به دو انقلاب  دیگر تا نظامی آزاد فکر کرد. یکی علیه استبدادجاری و یکی تکرار انقلاب 57 و علیه استبداد سلطنت.

این همه اما نه جای گله استکه هر کس بر منافع خود تمرکز دارد. شگفت عمل هنرمندانی است که اینگونه راحت عملهاستبداد می شوند و در فریب ملت خود، از توانائی هنر مایه می نهند. طبیعی است که باشنیدن جنان آهنگی، دختر و پسر جوان ایرانی به شور آیند و خود را اولاد کسرا ببینندو عوامل قدرت های خارجی را سواران اسب سفیدی که به نجات شهدخت اسیر می آیند

بادا که خداوند ما را راهنما باشد.


آخرین مطالب

آخرین جستجو ها

citderbsarab Richard's life آوای ماه :: وسعت بی واژه :: knobsulrital Julia's memory بارانی longpupartghaz Billiga fotbollstrojor 2016 Svensk webbutik عاشقان امام دوازدهم